به گزارش قدس آنلاین به نقل از هفته نامه بیت المقدس؛ «دکتر تیم اندرسون»، نویسنده و اقتصادان سیاسی استرالیایی و استاد ارشد دانشگاه سیدنی است. اندرسون در حوزه اقتصاد و سیاست بینالملل تحصیل کرده و دکترای خود را در لیبرالیسم اقتصادی به دست آورده است. کتاب اخیر وی با عنوان «جنگ کثیف در سوریه؛ واشنگتن، تغییر رژیم و مقاومت» است که در سال ۲۰۱۶ از سوی انتشارات گلوبال ریسرچ منتشر شد. ترجمه این کتاب قراراست ماه آینده از سوی انتشارات اطلاعات منتشر شود.
سفر پروفسور تیم اندرسون به ایران فرصتی بود تا با او در خصوص مسائل و تحولات اخیر منطقه به بحث و گفتوگو بنشینیم. بررسی سیاستهای خصمانه غرب و آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی، منافع آمریکا در پس درگیریهای خاورمیانه و تلاش این کشور جهت کنترل بر منطقه، ضعف و فروپاشی اسرائیل، ناکارآمدی سازمان ملل در مواجهه با قدرتهای غربی، عدم آشنایی افکار عمومی در غرب با تفاوتهای اسلام عرضهشده از سوی جمهوری اسلامی و اسلام وهابی و توافق هستهای ایران با قدرتهای جهانی از محورهای اصلی این گفتوگوی گرم و صمیمی بیت المقدس با این استاد برجسته استرالیایی است که در ذیل به آن می پردازیم:
دونالد ترامپ و مقامات کاخ سفید بارها تکرار کردهاند «ما با تهدید جدیدی از سوی ایران مواجه هستیم». آنها سعی دارند تا با استفاده از امپریالیسم رسانهای خود، ایران را حامی تروریسم در منطقه معرفی کنند. به نظر شما چه دلایلی بر این ادعا نهفته است؟
درباره این ادعاها باید گفت اینها تنها پیشبینیهایی نادرست هستند. دولت ترامپ میخواهد زمینه شکلگیری دستور کار سیاسی خود را فراهم کند. در این دستور کار سیاسی، سیاستهای کاخ سفید همچنان خشونتطلبانه خواهد بود. همانطور که در سوریه، تجاوز به افغانستان، تجاوز به عراق و بمباران لیبی شاهد آن بودهایم. آنها همواره حمایت از تروریستها را در منطقه بر عهده داشتهاند. حالا بعد از این خشونتطلبی قدیمی، سیاستهای خصمانه واشنگتن از سوی همه کشورهای جهان پس زده میشود؛ زیرا غالب مردم جنگ را نمیپذیرند.
سوریه را در نظر بگیرید. ایالاتمتحده همچنان مدعی است که بشار اسد قاتل کودکان است. اما هیچ دلیلی برای این ادعا ندارند. در اینجا فقط تکرار است. دقیقاً چنین سیاستی در برابر ایران اعمال میشود. آنها میگویند که ایران حامی تروریسم است؛ اما چه کسی واقعاً تروریسم را حمایت میکند!؟ چرا ایران حامی تروریسم است؟ چونکه ایران از جنبش مقاومت در فلسطین حمایت میکند. در منطق آمریکایی به مقاومت و حامیان آن، تروریسم گفته میشود. این در حالی است که ریشههای حمایت از داعش به واشنگتن و متحدان آن متصل است.
بنابراین گفتن چنین چیزهایی زمینهساز ایجاد و پوشاندن خشونت آمریکا در منطقه است. متأسفانه همگرایی در میان رسانههای غربی این ادعا را تقویت میکند. آنها این داستان ساختگی را مرتباً تکرار میکنند. به همین خاطر لازم است صداهای جایگزین و مختلفی ایجاد شود. به چه میزان میتوانیم وقت خودمان را در دفاع از دروغها هدر دهیم!؟ مردم باید حقایق را بدانند. هرچند برخی از موارد مجبوریم از دروغها دفاع کنیم اما نمیتوانیم تمام وقتمان را صرف دفاع از دروغها کنیم. ما باید این را درک کنیم. فیدل کاسترو زمانی میگفت که خیلی درباره دروغهایی که در رسانههای امپریالیستی درباره ما گفته میشود نگران نباشید، بلکه بیشتر وقتتان را صرف فهم حقیقتها کنید.
ایالاتمتحده سعی کرده تا در درگیرهای منطقه غرب آسیا نقش مهمی را بازی کند. با توجه به اینکه حوزه تخصصی شما اقتصاد سیاسی است، به نظرتان آمریکا چه اهداف اقتصادی در پس این درگیریها دنبال می کند؟
فکر میکنم که در کوتاهمدت سود اقتصادی زیادی نصیب آمریکا نشود؛ چراکه پروژههای امپریالیستی همیشه تلاش کرده است تا کنترل منطقه را به دست بگیرد و سایر رقیبان را از بازی خارج کند؛ بنابراین ممکن است در کوتاهمدت حتی هزینههایی را هم بپردازد؛ اما اگر بخواهم در خصوص سوریه بگویم. آنها از ریاض و قطر به عنوان حامیان مالی بهره میگیرند. برخی دیگر از مردم میگویند رقابت بر سر خط لوله گازی که از وسط سوریه میگذرد از علل شکلگیری درگیری در این کشور است. فکر نمیکنم این نظر درست باشد. هرچند احاطه بر منابع مهم است و در نتیجه خطوط انتقال انرژی اهمیت زیادی دارند؛ اما گزینههای جایگزینی برای آن وجود دارد. چیزی که در درگیری روسیه و اروپا شاهد آن بودیم.
به نظرم بازی بزرگتری در جریان است؛ بازی بزرگتری که به دنبال کنترل بر کل منطقه است. آنها در ادامه نابودی سوریه، بدنبال نابودی ایران هستند. بر این اساس آنها استراتژی کلانی را دنبال میکنند تا بر دستیابی اروپا، روسیه و چین به منطقه احاطه پیدا کنند. چراکه آمریکای شمالی در حال از دست دادن امپراتوری خود است. از لحاظ اقتصادی در آستانه سقوط بوده و چین در حال ظهور است و البته اروپا هم به عنوان اقتصادی بزرگ در حال ظهور است. به همین خاطر ایالاتمتحده به دنبال راهکاری استراتژیک برای حفظ موقعیت خود در جهان است. آنها در حال زوال هستند. چراکه نمیتوانند ایران و سوریه و حزبالله را حذف کنند.
در پشت کنترل بر منابع، برنامه استراتژیکی وجود دارد تا هیچ کشور قدرتمند و مستقلی را در برابر اسرائیل باقی نگذارد و حضور اسرائیل را برای کشورها عادی سازند؛ بنابراین اگرچه کنترل بر منابع بسیار پر اهمیت است اما بالاتر از همه اینها طرح خاورمیانه جدید است تا در پی آن بر همه چیز در خاورمیانه کنترل داشته باشند.
رهبر انقلاب اسلامی ایران که ۲ سال پیش عنوان کردند که اسرائیل در ۲۵ سال آینده وجود خارجی نخواهد داشت. نظرتان در خصوص ضعف و فروپاشی این رژیم چیست؟
گمان میکنم این پیشبینی امکانپذیر باشد. بهترین داستان پارادوکسی برای این موضوع، آفریقای جنوبی است. زمانی که این کشور دارای رژیم آپارتاید بود. هنوز هم آفریقای جنوبی را به خاطر میآورم. کشوری که بسیار قوی بود و قدرتهای بزرگی همچون آمریکا، بریتانیا و کشور من (استرالیا) از این دولت حمایت میکردند، اما در طول سه سال شرایط به گونهی دیگری رقم خورد.
مشکل اینجاست که قدرتهای خارجی از اسرائیل حمایت میکنند. درحالیکه اسرائیل هیچ دلیلی ندارد تا تصور کند میتواند با همسایگانش در کمال احترام گفتوگو کند. اگر حمایت قدرتهای بزرگ تغییر کند، شرایط کاملاً تغییر خواهد کرد. به نظر شما برای هر مذاکره واقعی چه چیز ضروری است؟ فکر میکنم اساسیترین چیز سازماندهی گروههای منطقهای است. به این معنا که سوریه، لبنان، عراق و بهخصوص ایران، به همراه فلسطین باید مذاکراتی را انجام بدهند. فلسطین بهتنهایی قادر نیست و به دوستان قدرتمندی نیاز دارد. این دوستان باید در خصوص این مسائل متحد شوند. بالاخره باید از نقطهای شروع کرد. پیروزی در سوریه میتواند نقطه بسیار خوبی باشد؛ بنابراین این پیشبینی، شدنی است. البته که شدنی است! همانطور که آیندهای برای رژیم آپارتاید وجود نداشت. رژیمی که علیه انسانیت دست به جنایات گستردهای زد. البته سازمان ملل وظیفه دارد تا به آنچه رژیم صهیونیستی انجام داده است، رسیدگی کند و این حق مردم فلسطین است؛ حقی که تاکنون به آن پرداخته نشده است.
اما آنچه در طول سالهای اخیر از سازمان ملل مشاهده کردهایم گواه این موضوع بوده که سازمان ملل، سازمانی ناکارآمد و بعضاً در کنار رژیم صهیونیستی، تروریستها و متحدان ابرقدرتها بوده است. فاجعه در شرف وقوع یمن نمونه بارزی از این ماجرا است. سازمان ملل بر همراهی قدرتهای بزرگ تکیه دارد. اجازه بدهید یک گام عقبتر برویم. مشکل اینجاست که برای مثال روسیه میگوید حاضر است با حزبالله برای دفاع از سوریه همکاری کند. این در حالی است که حاضر نیست تا با حزبالله در رابطه با اسرائیل همراهی کند؛ بنابراین شاهد چند موضعگیری هستیم.
میدانیم که شاید موضع روسیه از نظر دیپلماتیک در تصمیمگیری فلسطین مهم باشد؛ اما مهمتر از آن شریکان منطقهای و محور مقاومت است تا اتحاد ایجاد کرده و این اتحاد را تقویت کنند. از لحاظ اقتصادی چنین چیزی امکانپذیر است. چراکه همه امکانات برای همکاری اقتصادی میان یمن، عراق و سوریه وجود دارد اما تاکنون چنین چیزی را شاهد نبودهایم. یا از لحاظ سیاسی که در این صورت دیدگاه قدرتمندی را در برابر اسرائیل خواهیم دید. از لحاظ قوانین بینالمللی نیز بهتدریج تحولاتی را شاهد هستیم. این نکته را به یاد داشته باشیم که مردم فلسطین به تنهایی قادر نخواهند بود تا تغییری را در برابر اسرائیل رقم بزنند. حزبالله نیز به تنهایی قادر نیست، سوریه هم همینطور؛ اما زمانی که این کشور با یکدیگر متحد شوند، من باور دارم که قادر خواهند بود تفاوت ایجاد کنند و یک فرآیند را آغاز کنند.
آیا در افکار عمومی غرب، بین اسلامی که جمهوری اسلامی ایران عرضه میکند و اسلامی که وهابیت و رژیم آل سعود عرضهکننده آن هستند، تفاوتی وجود دارد؟
افکار عمومی غرب این تفاوت را نادیده میگیرند. در واقع آنها تفاوت میان اسلام جمهوری اسلامی ایران و اسلام آل سعود را نمیفهمند. آنها حتی تفاوت میان حزبالله و القاعده را نمیدانند. دلیل آن هم اطلاعات نادرست است!
نظرتان درخصوص اظهار نظرهای ترامپ که از سوی برخی رسانه ها منتشر می شود، چیست؟
فیک نیوز، یکی از این رسانهها است که البته اخبارشان جعلی و بسیار مسحورکننده هستند. به عبارتی تنها پیام هستند؛ بدون هیچگونه عمق. فکر میکنم که چنین اثری در بلندمدت از بین خواهد رفت. ما به جوانانی نیاز داریم که به این کشور (ایران) بیایند و جوانان ایرانی که برای تحصیل به کشورهای غربی بروند. این جابهجایی باعث عمیق شدن این شناخت خواهد شد.
از طرفی دیگر درگیری با خود فرصتهایی را برای توضیح به همراه میآورد. برای مثال تعدادی از مردم باهوش این را میبینند که حزبالله در حال ایفای چه نقشی در خاورمیانه است؛ چگونه حزبالله باعث حذف داعش و النصره شده است و اینکه حزبالله متفاوت است. یا به عنوان مثال دیگر وزیر امور خارجه استرالیا را در نظر بگیرید. در اوایل دوره وزارتش گفت که حزبالله و القاعده در حال جنگ با اسد در سوریه هستند! او وزیر امور خارجه بود اما واقعیتها را نمیدانست.
مردم اغلب از چیزهای عملی درس میگیرند. آنها به یادمی آورند که ارتش سوریه تدمر (پالمیرا) را آزاد کرد و این ارتش سوریه بود که آن را از داعش پس گرفت. یک سال قبل از آن آمریکا تکرار میکرد «ما در حال مبارزه با داعش هستیم...ما در حال مبارزه با داعش هستیم» اما در واقع این ارتش سوریه به همراه حامیانش بود که داعش را از پالمیرا بیرون کردند.
مردم از تجربههای عملی درس میگیرند. آنها باید درس بگیرند زمانی که میشنوند جمهوری اسلامی ایران یک رژیم فرقهای شیعه است اما در حقیقت میبینند که اسرائیل از این کشور متنفر است؛ چراکه به مقاومت مردم فلسطین کمک میکند. چند نفر شیعه در فلسطین زندگی میکند!؟
سخن پایانی:
میخواهم در خصوص تحریمها یا بهتر بگویم جنگ اقتصادی غرب جملاتی را بگویم. چند مدتی است که روی موضوع توافق هستهای ایران و برجام تمرکز کردهام. به نظرم برجام بخشی از یک شبکه بزرگ از تحریمها نهتنها علیه ایران، بلکه علیه تمام خاورمیانه است. این جنگ اقتصادی دوشادوش جنگ رسانهای و جنگ تروریسم باید مورد توجه قرار بگیرد. چراکه آسیبهای زیادی را به ایران وارد کرده است تا مانع از پیشروی سیاستهای ایران و تمام کشورهای منطقه شود. از سویی جلوگیری از اتحاد کشورهای منطقه نیز برای غرب مهم است. براساس تجربه و مطالعاتی که در حوزه آمریکای لاتین داشتهام میتوانم بگویم کشورهای خاورمیانه باید مسیر این کشورها را در اتحاد، بهویژه اتحاد اقتصادی در پیش گیرند. آنها مدتها پیش تصمیم گرفتند تا نیروهایشان را یکی کنند و ابتدا در برابر اسپانیا و سپس در برابر ایالاتمتحده بایستند؛ کشورهای استعمارگری که قصد داشتند آنها را از هم جدا کنند. هنوز هم بسیاری از کشورهای آمریکای جنوبی رابطه تجاری خوبی با یکدیگر دارند. چنین رابطهای میتواند میان کشورهای خاورمیانه از نو ساخته شود. /
انتهای پیام
گفت وگو از: امیرمحمد اسماعیلی
هفته نامه بیت المقدس دوشنبه هر هفته ضمیمه روزنامه قدس منتشر می شود.
نظر شما